السلام علیک یا صاحب الزمان هرسو نگریدیم کسی چون تو ندیدیم اکنون نگرانیم که هرسو نگریدیم شوریده سر اندر طلب سرو رسایت هر چند دویدیم بجائی نرسیدیم

السلام علیک یا صاحب الزمان آن یار لاله رو گر ما را نمی نوازد سهل است ، از چه ما را چون شمع می گدازد دل آب شد ز هجرش ، دیگر چسان بسوزد امّید …

السلام علیک یا صاحب الزمان وسعت هر دو جهان بی تو سرای گور است دیده گر ماه جمال تو نبیند کور است غربت آن نیست که دور از وطنم گرداند آن غریب است که در …

السلام علیک یا صاحب الزمان سرم را پر کن از سودای عشق و سربلندم کن سُویدای مرا سرشار شوق و مستمندم کن دلِ آشفته‌ام چون آهوی وحشی رمید از من گره بگشا ز زلف مشکسای …

السلام علیک یا صاحب الزمان دمی با تو بودن که جان جهانی بود خوشتر از یک جهان زندگانی بکن جلوه ای شاهد عالم آرا که چون شمع دارم سر سرفشانی

السلام علیک یا صاحب الزمان هوا خواه تـو ام جانـا  و میدانم  کـه میدانی که‌هم‌نادیده‌می‌بینی‌و هم‌ننوشته‌میخوانی ملامت گو چه دریابد میان عـاشق  و معشـوق نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی

السلام علیک یا صاحب الزمان  تا دل آشفته ام شیفته ی روی توست هر طرفی رو کنم روی دلم سوی توست بگرد بیت الحرام طواف بر من حرام ای صنم خوشخرام کعبه ی من کوی …

۰۰۸-گر هوای سر کوی تو دهد بر بادم

28 اردیبهشت 1392 در 4:44ق.ظ

السلام علیک یا صاحب الزمان گر هوای سر کوی تو دهد بر بادم بحقیقت کند از بند هوا آزادم جلوه ی روی تو از طور دلم برده قرار کز زمین می رسد اینک بفلک فریادم