۰۱۱-دمی با تو بودن که جان جهانی
27 خرداد 1392 در 6:30ق.ظ
السلام علیک یا صاحب الزمان
دمی با تو بودن که جان جهانی
بود خوشتر از یک جهان زندگانی
بکن جلوه ای شاهد عالم آرا
که چون شمع دارم سر سرفشانی
ز طور تو هیهات اگر پا بگیرم
نیندیشم از پاسخ « لن ترانی »
چه پروانه پروا ندارم ز آتش
بود نیستی هستی جاودانی
تو ای خضر رهبر دلیل رهم شو
که زین وادی هولناکم رهانی
بسی دورم از شاهراه طریقت
ز کوی حقیقت ندیدم نشانی
چه باشد که افتاده ای را به همت
بسر حدّ اقلیم عزّت رسانی
خرابم کن از باده ی عشق چندان
که آسوده گردم ز دنیای فانی
دل مفتقر در هوای تو خون شد
بیا تا که باقی بود نیمه جانی
( آیت الله غروی اصفهانی )
(کمپانی )
دیدگاهتان را بنویسید