۰۱۵-هرسو نگریدیم کسی چون تو ندیدیم

23 تیر 1392 در 8:17ق.ظ

السلام علیک یا صاحب الزمان

هرسو نگریدیم کسی چون تو ندیدیم

اکنون نگرانیم که هرسو نگریدیم

شوریده سر اندر طلب سرو رسایت

هر چند دویدیم بجائی نرسیدیم

افسوس صد افسوس که اندر قدم دوست

جانی نفشاندیم و چه بسمل نطپیدیم

عمریست که از آتش شوق تو کبابیم

وز شربت دیدار تو روزی نچشیدیم

دل رفت و دلارام نیامد ببر ما

جان بر لب و لعل نمکینی نمکیدیم

داغیم که از لاله رخی بهره نبردیم

مردیم که با سرو چمانی نچمیدیم

آخر نه مگر لوح دل از غیر تو شستیم

یا چون قلم از شوق تو با سر ندویدیم

راندند بچوگان ز سر کوی تو ما را

چون کوی بدادیم سر و پا نکشیدیم

گر عهد مودّت تو شکستی نشکستیم

ور رشته ی الفت توبریدی نبریدیم

در بند غمت بنده صفت حلقه بگوشیم

وز دام تو چون آهوی وحشی نرمیدیم

تشریف غمت بر دل و با درد فراقت

جفتیم ولی جامه ی طاقت ندریدیم

با مفتقر این نکته مسیحا دم ما گفت

ما در تو بجر آه دمادم ندمیدیم

( آیت الله غروی اصفهانی )

( کمپانی )

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *