السلام علیک یا محمدبن علی ایها الباقر سوغات ما از کربلا درد و محن بود پژمردگیّ لاله های در چمن بود من تشنگی در خیمه را احساس کردم یاد از دو دست خونی عباس کردم

السلام علیک یا محمدبن علی سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش برآن حریم که باشد ملک نگهبانش سلام ما به بقیع آن تجسم غربت گواه بر سخنم تربت امامانش

۰۲۱-ای شمع جهان افروز بیا

16 مهر 1392 در 7:51ق.ظ

السلام علیک یا صاحب الزمان ای شمع جهان افروز بیا وی شاهد عالم سوز بیا ای مهرسپهر قلمرو غیب شد روز ظهور و بروز بیا

السلام  علیک یا جوادالائمه به دیوار قفس بشکسته ام بال و پر خود را زدم تنهای تنها ناله های آخر خود را درون شعله همچون شمع سوزان آتشی دارم که آبم کرده و آتش زدم …

السلام علیک یا جواد الائمه دردا که گشت با من، بیگانه یار جانی با دست خود مرا کشت، لب تشنه در جوانی من از نفس فتادم، بر خاک رخ نهادم او می‌زند به مرگم، لبخند …

السلام علیک یا صاحب الزمان جانفشانی بکن ار میطلبی جانان را کس بجانان نرسد تا نفشاند جان را روی بر خاک بنه تا که بر افلاک روی سر بده تا نگری سروری دوران را

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا یا آن که بخوانید به بالین پسرم را یا بر سر زانو بگذارید سرم را شب تا به سحر چشم به راهم که نسیمی از من ببرد سوی …

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا وقت مرگ است کجایی پسرم منتظرم تا در این لحظه بیایی بسرم منتظرم زهر بار سفر آخرتم را بسته است تا نگاه تو شود همسفرم منتظرم