۰۰۱-ای یکجهان برادر ، وی نور هر دو دیده
السلام علیک یا زینب الکبری
ای یک جهان برادر ، وی نور هر دو دیده
چون حال زار خواهر چشم فلک ندیده
بی محمل و عماری ، بی آشنا و یاری
سرگرد هر دیاری ، خاتون داغدیده
خورشید برج عصمت ، شد در حجاب ظلمت
پشت سپهر حشمت ، از بار غم خمیده
دردانه بانوی دهر ، بی پرده شهره شهر
دوران چه کرده از قهر با ناز پروریده
ای لاله دل ما ، ای شمع محفل ما
بر نی مقابل ما ، سر بر فلک کشیده
بنگر به حال اطفال در دست خصم پامال
چون مرغ بی پر و بال ، کز آشیان پریده
یکدسته دلشکسته ، بندش بدست بسته
یکحلقه زار و خسته ، خارش بپا خلیده
دست سکینه بر دل پای رباب در گل
کافتاده در مقابل ، اصغر گلو دریده
بر بسته دست تقدیر ، بیمار را بزنجیر
عنقاء قاف و نخجیر هرگز کسی شنیده !
آهش زند زبانه روزانه و شبانه
از ساغر زمانه زهر الم چشیده
رفتم بکام دشمن در بزم عام دشمن
داد از کلام دشمن خون از دلم چکیده
کردند مجلس آرا ، ناموس کبریا را
صاحبدلان خدا را دل از کفم رمیده
گر مو به مو بمویم ، آرام دل نجویم
از آنچه شد نگویم با آن سر بریده
زان لعل عیسوی دم ، حاشا اگر زنم دم
کز جان و دل دمادم ختم رسل مکیده
(آیت الله غروی اصفهانی )
(کمپانی)
دیدگاهتان را بنویسید