۰۰۲-تا سرشک غمت از چشم من آید بیرون
3 فروردین 1392 در 2:49ق.ظ
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
تا سرشک غمت از چشم من آید بیرون
لاله، خونینجگر از این چمن آید بیرون
روزها، شام غریبان شده و میبینم
ماه، شبها به تسلّای من آید بیرون
بس که داغت زده آتش به دلم، نزدیک است
بعد هجران تو، روح از بدن آید بیرون
شد خزان، گلشن عمر تو و چون ابر بهار
اشک از چشم حسین و حسن آید بیرون
که شنیده است به هنگام وداع دو پسر
دست مادر ز حجاب کفن آید بیرون؟
«تا نسوزد دل من، فاطمه! راضی نشدی
وقت غسل از بدنت، پیرهن آید بیرون»
مرگ، خوشتر بُوَد از زندگی بیزهرا
کاش! با نالهی من، جان من آید بیرون
کاش! در حقّ «شفق» نیز دعایی بکند
هر که دلسوخته از انجمن آید بیرون
(محمدجواد غفور زاده)
دیدگاهتان را بنویسید