یک روز در کلاس درس حاج ماشاالله عابدی

28 اردیبهشت 1393 در 10:22ق.ظ
وضعیت معلمی آن زمان هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی مطلوب نبود. تک تک و به ندرت معلمانی بودند که وضعشان خوب بود. من یادم هست که معلم ها با مسجد و نماز و ایمان بیگانه بودند.

– حاج آقا شما چند سال است که تدریس می کنید و از اینکه شغل معلمی را انتخاب کردید راضی هستید؟

سال های زیادی تدریس کردم و بازنشسته شدم و الان باز هم در دبیرستان علوم و معارف ثامن الائمه مشغول هستم. من از اینکه معلمی را انتخاب کردم و راضی هستم.معلمی شغل انبیاء است و اگر چه مثل منی با آن بیگانه است ولی اصل شغل ارزنده است. بنده هم از جمله کسانی هستم که پشیمان نیستم از اینکه معلم شدم. معمولاً وقتی از افراد در شغل های مختلف سؤال می کنیم اظهار نارضایتی می کنند ولی من به عنوان معلم راضی هستم و معلمی را بهترین شغل می دانم اگر چه آن طور که باید و شاید به معلم توجه نمی شود.

امیدوارم که معلمین آینده وضیعیت شان در جامعه اسلامی بهتر بشود و بیشتر به آن ها برسند. باید وضعیت طوری شود که بهترین های جامعه گرایش به معلمی داشته باشند. در حال حاضر این گونه نیست و خود مسئولین هم می دانند. و اگر این چنین شود تحول عظیمی در جامعه ایجاد می شود. که بهترین های دانشگاه ها و تحصیل کرده ها بیایند و معلم شوند. نه اینکه طرف هر کاری خواسته انجام دهد، نشده و از روی اجبار و برای گذراندن اموراتش معلم شده است. باید یک طرحی بریزند که با یک شوق و ذوق وافری افراد برجسته جامعه سراغ معلمی بیایند و مثل بعضی از کشورها که برای گزینش معلم بسیار دقت می کنند اینجا هم دقت شود و آنهایی که معلم می شوند از بهترین های جامعه باشند.

_ شما بیشتر چه درس هایی را تدریس کرده اید؟

من دروس مختلفی را در طول این چندین سال تدریس کردم که البته بیشتر آن مربوط به علوم انسانی بوده و بیشترین زمان حضورم در آموزش و پرورش تا قبل از بازنشتگی را مدیر مدرسه بودم. بیش از بیست و چند سال مدیر بودم. در حین مدیریتم هم سعی می کردم که کلاس هم بروم. معمولاً سر هر کلاسی یک ساعتی به طور مستمر می رفتم که هم اطلاع کافی و وافی از داخل کلاس داشته باشم و هم درسی گفته باشم. گاهی عربی تدریس می کردم، گاهی مواجه می شدیم با این که مثلاً نتیجه معلم تاریخ و جغرافیا خوب از کار در نیامده بود و من به جایش درس می دادم. گاهی در دبیرستان تاریخ اسلام، آموزش های دینی، درس اخلاق می دادم و اوایل کارم در دوره راهنمایی حرفه و فن هم تدریس کرده ام.

جالب است. من فکر می کردم که شما به احتمال زیاد فقط بینش و دینی تدریس می کردی و اصلا انتظار نداشتم که مثلا حرفه و فن هم درس داده باشید. نظر دانش آموزان تان درباره شیوه معلمی شما چیست؟

من سال های قابل توجهی معلم حرفه و فن بودم. البته از دید خودم ،خودم را موفق نمی بینم و هم از معلمی و هم از مدیریتم راضی نیستم. ولی کسانی که با من کار کردند چه کارمندهایی که من در خدمتشان بودم و چه دانش آموزان واکثریت بالای هشتاد، نود درصد راضی هستند و اظهار رضایت می کنند و به خوبی و خوشی یاد می کنند. به هر جهت امیدوارم که خدا و امام زمان(عج) از ما راضی باشند.

_ چه کردید و از چه شیوه ای استفاده کردید که اکثر دانش آموزانی که داشتید از کلاس های شما به نیکی یاد می کنند و خوشحال هستند از اینکه شما معلمشان بودید. در حالی که بچه  ها معمولا خیلی از مدرسه تعریف نمی کنند. به ویژه از کسی که هم مدیر است و هم یک درس هایی را می دهد که کمی خشک است.

البته اولین قدمش لطف و عنایت خدا بوده است. الطاف خدا باعث شده بود که ما با یک شوق و ذوقی چه به عنوان معلم و چه به عنوان مدیر به مدرسه می آمدیم. و شغل و کارمان را دوست داشتیم. سعی می کردیم که چیزهای که مورد نیاز دانش آموزان است برایشان بگوییم. گاهی وقت ها به عنوان معلم اخلاق سر کلاس می رفتم و یک قسمتی از وقت کلاس را احکامی می گفتم که بچه ها در سن نزدیک بلوغ و بعدها در زمان بالغ شدن با آن مواجه می شدند.بعدها که من را میدیدند یاد می کردند و تشکر می کردند که با مسائل دینی شان آشنا شدند. یادم هست که اوایل جنگ در جبهه یکی از دانش آموزانم را دیدم که در دبیرستان جعفری بود و  خیلی هم درس خوان بود. شهید هم شد. یکبار از جبهه آمد امتحان سال آخر دبیرستانش را داد و با معدل بالای ۱۸ هم قبول شد. یعنی دانش آموز این چنین زرنگ آن موقع بود و ۱۸ آن موقع خیلی ارزش بیشتری نسبت به الان داشت. ایشان می گفت که آن دفتری از نوشته های شما را دارم و از آن استفاده می کنم و یاد خیر می کرد. من به دانش آموزان می گفتم که یک دفتر جیبی بیاورید که جدا از دفترهای کلاس باشد و  دور نیندازید. نکاتی را می گفتم و در آن می نوشتند. این لطف خدا بود که شامل حال ما شد که معلم شدیم و لطف خدا بود که از دید آنها مقبول واقع شدیم و ان شاء الله  هم از دید خدا مقبول واقع شویم.

_ شما خودتان در دوران تحصیل معلم های خوبی داشتید؟

ما چون در زمان طاغوت تحصیل کردیم اوضاع و احوال واقعاً طاغوتی بود.البته لابه لای معلم ها، معلمان برجسته ای هم بودند ولی واقعاً مثل حالا نبود. نه مدارس و نه معلمان مثل حالا نبود. من از آن کسانی هستم که مخالف هستم با اینکه می نشینند و از گذشته تعریف می کنند و می گویند که گذشته این چنین بود و آن موقع این طوری بود. من می گویم که اصلا این طوری نیست. من خودم آن زمان را درک کردم. با درک آن زمان و تجربه ای که دارم می گویم که به مراتب امروزه از آن زمان بهتر است حالا بحث معلم و کلاس را می گویم. وضعیت معلمان حالا اگرچه خوب نیست اما به مراتب از آن زمان از جهت مادی بهتر است. چون من یک معلم آن زمان و این زمان هستم. هر دو را درک کردم و می توانم نظر بدهم. ممکن است که دیگران یک چیزهایی را بگویند که یا اصلاً آن زمان را درک نکرده باشند یا دلیل و برهانی و استنادی نداشته باشند ولی من خودم در داخل آن اوضاع  بودم. از جهت مادی هم وضعیت معلمان به مراتب پایین تر از حالا بود. من یک نمونه بخواهم بگویم آن زمان اعلام کردند که معلم ها می توانند بیایند به صورت قسطی ماشین هیلمن بخرند که فقط هفده هزار تومان بود.  کمتر معلمی بود که بتواند یک چنین ماشینی تهیه کند. خود من با اینکه وضع بدی نداشتم ولی یک موتور رکس داشتم.

وضعیت معلمی آن زمان هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی مطلوب نبود. تک تک و به ندرت معلمانی بودند که وضعشان خوب بود. من یادم هست که معلم ها با مسجد و نماز و ایمان بیگانه بودند. اصلاً حال و هوا و وضعیت دیگری بود. اگر تأثیری هم روی افراد بود به واسطه مساجد و هیئات بود. ما خودمان آن موقع هیئتی بودیم و هیئتی داشتیم البته مؤسس آن هیئت یک معلم بود. ایشان در خانه شان بچه ها را جمع کرد و هیئتی تشکیل داد و منشأ این چیزها بیشتر مساجد و هیئات بودند.

_ در مورد این هیئت که یک معلم مؤسسش بود بیشتر توضیح بدهید.

معلم مدرسه محمدی آن زمان شخصی بود به نام حاج آقا جواد حاج حسن که حدود پنجاه سال سن داشت، معلم بود و کارهای دیگری هم در کنار معلمی انجام می داد. منبر می رفت، روضه می خواند. در آن محلی که ما بودیم بچه ها را جمع کرد و هیئتی تشکیل داد که همین هیئت محبان العباس فعلی همان است. سال تأسیس روی پرچمش سال ۱۳۴۵ شمسی است ولی من به ذهنم می آید که قبل از این باشد.به هر جهت چون معلم بود با فوت و فن معلمی کار می کرد. قرائت نمازهایمان معمولاً صحیح بود، او بهمان یاد می داد، خودش منبر می رفت و چیزی هم نمی گرفت، هیئتمان یک هیئت تقریباً بی خرجی بود.

-حکومت شاه قبل از انقلاب برای بسیاری از هیئت ها مانع ایجاد می کرد برای شما این مشکلات وجود نداشت؟

یادم هست زمان طاغوت که حکومت نظامی اعلام کردند همه هیئت ها تعطیل کردند ولی ما تعطیل نکردیم، منتها جایی برگزار می کردیم که دسترسی مأمورین ساواک به آن کمتر بود. و از جمله توسلاتمان برای پیروزی انقلاب بود. یادم هست که هفته های متوالی برای این کار متوسل به حضرت علی اصغر(ع) می شدیم. به هر جهت آن هیئت الان هم هست الحمدلله و ان شاءالله زمان امام زمان هم باشد.

_ در طول سال های معلمی در بین دانش آموزان تان کسانی بودند که استعداد و توانایی این که یک مداح خوب بشوند را داشته باشند و شما در کنار معلمی کمکشان کرده باشید که مداح خوبی بشوند؟

بله. خب الان الحمدلله خیلی هستند که مداح توانمند و بارز و تأثیر گذاری شدند هم در زمینه مداحی و هم شعر و شاعری. آقای جواد هاشمی(تربت) یکی از شعرای مطرح است. ایشان یک زمانی دانش آموز ما بوده است البته نه اینکه ما سبب شده باشیم بلکه خدا و خودشان بودند ولی به هر جهت پیش ما بودند. مهدی عسکری، منصور نورایی، و یک سری از آنها شهید شدند مانند جواد رسولی، حسن صادق پور، و خیلی ها بودند و خیلی ها هم الان هستند.

_ شما سر کلاس حرفه و فن راحت تر می توانستید بچه ها را تربیت کنید یا کلاس های دینی.گاهی اوقات بچه ها از معلم غیر مرتبط با درس دینی پذیرش بیشتری دارند.

بله . همین طور هست. غیر مرتبط باشد معمولاً اثرش بیشتر است. اما چون ما این علاقه را داشتیم همه کلاسهایمان جنبه دینی داشت. بالاخره شیوه دینی و فرهنگی ما همه جا مسری بود، چه درس حرفه و فن وچه درس خاص دینی و چه درس عربی همه توأم بود. در زمان مدیریت هم در شوراها به معلمان مؤکداً سفارش می کردیم که شما اگر لابه لای درس یک کلمه بگویید که بچه باید نماز بخواند این تأثیر گذار است و می ماند. خودمان هم این کار را می کردیم. موقعی که معلم بودم به عنوان معلم و به خصوص رشته غیر مرتبط و زمانی که مدیر بودیم عنوان مدیرتمان در این قضیه تأثیرگذار بود.

برگرفته از سایت عقیق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *