۰۰۱-سوخت از زهر ز پا تا به سرم

19 دی 1392 در 9:01ق.ظ

السلام علیک یا حسن بن علی ایها العسکری

سوخت از زهر ز پا تا به سرم

آب گردیده خدایا، جگرم

پسرم مهدی موعود کجاست؟

تا ببیند که چه آمد بسرم

دشمنانم همه شادند ولی

گرد غم ریخت به روی پسرم

پسرم گرید و گوید همه دم

پدرم ای پدرم ای پدرم

یاد تنهایی مهدی هر دم

می‌رود خون ز دو چشمان ترم

طوطی با جنانم امّا

ریخت یا رب بجهان بال و پرم

از پس ماه صفر زهر جفا

کرد با ختم رسل همسفرم

پیکرم شمع صفت آب شده

قاصد مرگ نشسته ببرم

آب آرید برایم یاران

که بدل سخت فتاده شررم

ای خدا، یاد لب خشک حسین

سوزد از زهر جفا بیشترم

آن حسینی که سرش هست هنوز

به سر نیزه، عیان در نظرم

آن حسینی که به قاتل می‌گفت

آب ده آب که سوزد جگرم

( غلامرضا سازگار )

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *