شهیدشیخ محمودغفاری

12 آذر 1392 در 11:47ق.ظ

روحانی که دیدبان بازی‌دراز شد+تصاویر

جزو اولین کسانی بود که برای حمایت از انقلاب به کردستان رفت. آن موقع که کمتر کسی اسلحه دیده بود، آمده بود هیأت ما و می گفت می توانم اسلحه را چشم بسته باز کنم و ببندم! بعد هم که جنگ شد به جبهه می رفت. از خصوصیاتش این بود که با ارتش به جبهه می رفت؛ بر عکس همه که همراه سپاه و بسیج می رفتند.
روحانی که دیدبان بازی‌دراز شد+تصاویر

 در معرفی این شهید بزرگوار همین بس که حاج ماشاء الله عابدی (یکی از معروف ترین مداحین تهران) پیرامون ایشان می گوید: « … شیخ محمود غفارى، فامیلی اصلی اش “قره گوزلو ” بود و به واسطه ی مبارزاتی که با طاغوت داشت، تغییر اسم داد. ایشان از یک طرف، عالمی بود وارسته و از طرف دیگر، یک سینه زن به تمام معنا. در هیأت لخت می شد و سینه می زد که من مثل او “سینه زن ” ندیدم؛ یا اگر بگویم دیدم، خیلی کم دیدم. ایشان با شور خاصّی سینه می زد و با این کار، مجلس را گرم می نمود. وارسته بود و خیلی هم انقلابى. سرسپرده ی آقای حق شناس بود و از شاگردهای ایشان.

 

جزو اولین کسانی بود که برای حمایت از انقلاب به کردستان رفت. آن موقع که کمتر کسی اسلحه دیده بود، آمده بود هیأت ما و می گفت می توانم اسلحه را چشم بسته باز کنم و ببندم! بعد هم که جنگ شد به جبهه می رفت. از خصوصیاتش این بود که با ارتش به جبهه می رفت؛ بر عکس همه که همراه سپاه و بسیج می رفتند. به من می گفت که نمی‌خواهم طوری شهید شوم که یک گلوله یا خمپاره بیاید و در یک لحظه شهید بشوم؛ می خواهم بیفتم روی زمین و مدت ها زجر بکشم و بعد شهید بشوم؛ همین طور هم شد.

 

 

ایشان خیلی در موفقیت های من نقش داشت. خیلی دقت می کرد و مرا گاهی می کشید کنار و می گفت راه این است و… نکاتی را می گفت خیلی ظریف و لطیف که روی ما تأثیر می گذاشت. گاهی در هنگام سینه‌زنی مان اشعار عشقی که مربوط به خودمان بود، می خواندیم؛ فرض کنید مثلا درباره ی امیرالمؤمنین می خواندیم “نماز بی‌ولای او عبادتی است بی‌وضو… “. این را می خواندیم و سینه می زدیم. ایشان با همه ی شور و هیجانش که سینه می زد، یکباره دست از سینه‌زنی می کشید و می گفت سینه‌زنی مال عزاداری امام حسین است! الان هم این مسأله یکی از اشکالاتی است در جلسات و هیأت ها هست.

 

شهید غفاری اشک فراوانی داشت و با همه ی کارهای الهی و معنوی که داشت، اصلاً خودش را نمی دید.ایشان از افراد کم نظیر بودند و من خیلی مدیون ایشان هستم و روی من بسیار تأثیر گذاشتند.» حاج محمدعلی قره گوزلو،‌ معروف به «حاج محمود غفاری»، روحانی عاشقی که در واحد عقیدتی لشکر ۸۱ زرهی خدمت می کرد. در بحران شروع جنگ به خط مقدم جبهه سرپل ذهاب آمد و اموزش دیده بانی را در ارتش گذارندو همچنان دیده بان فعال جبهه ها بود.

 

یکی دیگر از رزمندگان اسلام به نام مهدی مرندی که با این شهید همرزم بوده در کتاب خاطرات خود، «حکایت سال های بارانی» پیرامون این ایشان آورده است:

«… استفاده از توپخانه با وجود یک دیده بان، خوب میسر می شد. در آن روزها حاج محمود غفاری برای توپخانه ما یک دیده بان توانا بود . او اولین روحانی بود که در روزهای اول جنگ می دیدم. حضور او با لباس نظامی، آن هم در کار مهم و خطرناک دیده بانی، برای ما مهم بود. هیچ وقت لذت نمازهایی را که پشت سر او خواندم فراموش نمی کنم.»

 

دکتر ابراهیم شفیعی، یکی از فرماندهان عملیات بازی دراز در مورد شیخ محمود غفاری می گوید:

« شیخ محمود روحانی بود. او لباس‌ روحانیت را در آورده بود و لباس کامل رزم پوشیدهبود. شیخ محمود همیشه به پچه های پاسدار می گفت: من پا به پای شما تا شهادت هستم و واقعا هم همینطور بود. ایشان مشوق خیلی خوبی برای ادامه عملیات بازی دراز بود. نحوه شهادتش را هیچ وقت فراموش نمی کنم. یک روز جلوی در سنگر نشسته بود و حاج محمود داخل داشت نماز می خواند. نماز خواندش خیلی طولانی شده بود. پشت سر هم قامت می بست و نماز می خواند، دیگه حوصله ام سر رفته بود. بهش اعتراض کرد که چرا اینقدر نماز می خواند. در همین حین بود که صدای اصابت خمپاره در کنار سنگر مرا از جای خودم به طرف دیگر پرتاب کرد. تا به خودم آمدم، دویدم طرف سنگر. دیدم حاج محمود همانطوری که در سجده است به شهادت رسیده است.»

8 پاسخ به “شهیدشیخ محمودغفاری”

  1. هادی افشارپور گفت:

    با عرض سلام وآرزوی توفیق. اقدام بسیار بجاوخوبی است هرچند کمی دیرشروع شد انشاا…که مرضی شهداوامام زمان(عج)قرارگیرد.وظیفه ماست که حداقل هرهفته ازیکی ازشهدای هیئت یامحله وشهرمان یاد کنیم.خدابه همگی شما توفیق عنایت فرماید.

  2. مهدی طلایی گفت:

    با تشکر از افدام شما جا دارد که این خاطرات مفصل تر باشد.م ط

  3. محسن گفت:

    کاش آدرس قبر شهید رو بزنین

  4. محسن گفت:

    باعرض پوزش اگه میشه دقیق تر آدرس بدین (چون شهید اسم مستعار داشتن گیر نیاوردم قبرشون رو )

  5. پروین گفت:

    باسلام من ازدوستان خانوادگی ایشان بودم درمورد اسم ایشان محمد باقر قره گوزلو نام اصلی ایشان بوده وبر سنگ مزارشون هم همین نام حک شده است خدارحمت کندمادربزرگوارشون رو هروقت مرا میدیدند میگفتند پروین جان خواب محمود رو ندیدی خدارا شکر من خیلی خواب ایشان رومیبینم فصل پاییز که میرسد روزی نیست که به یاد ایشان نباشم یادش بخیر علاقه زیادی به میوه خرمالو داشتند من هم به یاد آن بزرگواردر خانه ام یک درخت خرمالو کاشته ام( شهدا همیشه زنده اند) باتشکر وآرزوی توفیقات برای شما.

    • حسین گفت:

      با سلام. ما در حال تهیه کتاب ایشان هستیم. چنانچه خاطره ای از این بزرگوار دارید ممنون میشم در اختیار ما قرار دهید.
      ۰۹۱۰۹۰۵۶۷۴۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *