۰۰۲-صبا به پیر خرابات از خرابه شام ببر

13 آبان 1392 در 12:14ب.ظ

السلام علیک یا بنت الحسین

صبا به پیر خرابات از خرابه شام ببر

ز کودک زار، این جگر گداز پیام

که اى پدر ز من زار هیچ آگاهى

که روز من شب تار است و صبح روشن شام

به سرپرستى ما سنگ آید از چپ و راست

به دلنوازى ماها ز پیش و پس دشنام

نه روز از ستم دشمنان تنى راحت

نه شب ز داغ دل آرامها دلى آرام

به کودکان پدر کشته ، مادر گیتى

همى ز خون جگر مى دهد شراب و طعام…

چراغ مجلس ما شمع آه بیوه زنان

انیس و مونس ما ناله دل ایتام

فلک خراب شود کاین خرابه بى سقف

چه کرده باتن این کودکان گل اندام

دریغ و درد کز آغوش نار افتادم

به روى خاک مذلت ، به زیر بند لئام

به پاى خار مغیلان ، به دست بند ستم

ز فرق تا قدم از تازیانه نیلى فام

به روى دست تو طوطى خوش نوا بودم

کنون چو قمرى شوریده ام میانه دام

به دام تو چو طوطى شکر شکن بودم ب

ریخت زاغ و زغن زهر تلخم اندر کام

مرا که حال ز آغاز کودکى این است

خداى داند و بس تا چه باشدم انجام

هزار مرتبه بدتر ز شام ماتم بود

براى غمزدگان صبح عید مردم شام

به ناله شررانگیز بانوان حجاز

به نغمه دف و نى شامیان خون آشام

سر تو بر سر نى شمع ، ما چو پروانه

به سوز و ساز زنا سازگارى ایام

شدند پردگیان تو شهره هر شهر

دریغ و درد ز ناموس خاص و مجلس عام

سر برهنه به پا ایستاده سرور دین

یزید و تخت زر و سفره قمار و مدام

ز گفتگوى لبت بگذرم که جان به لب است

کراست تاب شنیدن ، کرا مجال کلام ؟

(آیت الله غروی اصفهانی)

(کمپانی)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *