۰۰۲-صبا به پیر خرابات از خرابه شام ببر
السلام علیک یا بنت الحسین
صبا به پیر خرابات از خرابه شام ببر
ز کودک زار، این جگر گداز پیام
که اى پدر ز من زار هیچ آگاهى
که روز من شب تار است و صبح روشن شام
به سرپرستى ما سنگ آید از چپ و راست
به دلنوازى ماها ز پیش و پس دشنام
نه روز از ستم دشمنان تنى راحت
نه شب ز داغ دل آرامها دلى آرام
به کودکان پدر کشته ، مادر گیتى
همى ز خون جگر مى دهد شراب و طعام…
چراغ مجلس ما شمع آه بیوه زنان
انیس و مونس ما ناله دل ایتام
فلک خراب شود کاین خرابه بى سقف
چه کرده باتن این کودکان گل اندام
دریغ و درد کز آغوش نار افتادم
به روى خاک مذلت ، به زیر بند لئام
به پاى خار مغیلان ، به دست بند ستم
ز فرق تا قدم از تازیانه نیلى فام
به روى دست تو طوطى خوش نوا بودم
کنون چو قمرى شوریده ام میانه دام
به دام تو چو طوطى شکر شکن بودم ب
ریخت زاغ و زغن زهر تلخم اندر کام
مرا که حال ز آغاز کودکى این است
خداى داند و بس تا چه باشدم انجام
هزار مرتبه بدتر ز شام ماتم بود
براى غمزدگان صبح عید مردم شام
به ناله شررانگیز بانوان حجاز
به نغمه دف و نى شامیان خون آشام
سر تو بر سر نى شمع ، ما چو پروانه
به سوز و ساز زنا سازگارى ایام
شدند پردگیان تو شهره هر شهر
دریغ و درد ز ناموس خاص و مجلس عام
سر برهنه به پا ایستاده سرور دین
یزید و تخت زر و سفره قمار و مدام
ز گفتگوى لبت بگذرم که جان به لب است
کراست تاب شنیدن ، کرا مجال کلام ؟
(آیت الله غروی اصفهانی)
(کمپانی)
دیدگاهتان را بنویسید