جلسه یکشنبه – ۹۳/۱۱/۱۹
گزیده ای از سخنان استاد حاج ماشالله عابدی به همراه تفسیر غزلی از حافظ در ذیل:
در وادی خوانندگی، انسان بسیار در معرض لغزش است، با یک تکان آدم راهش کج میشود، شیطان انسان را بسیار وسوسه میکند که…
مطالب در تفسیر بیت هفتم بیان شده است:
وقتی کسی را آوردند و به او نعمتی دادند، دیگر به سادگی آن را رد نخواهند کرد.
در وادی خوانندگی، جوانها، مخصوصا جوانهای خوش خوان دقت داشته باشند که خیلی ظریف هست، خیلی لطیف هست، یعنی آدم خیلی امکان دارد از دست برود.
مثل اینکه میگویند قاضی از یک طرف در بهشت است و از یک طرف در جهنم، با یک تکان ممکن است در جهنم بیافتد.
در خوانندگی هم، آدم با یک تکان از دست میرود، راهش کج میشود. در خوانندگی انسان بسیار در معرض لغزش است، شیطان انسان را بسیار وسوسه میکند که در اینجا این کار را کن، اینجا این کار را انجام بده تا گرم تر بشود و …
در خواننده ها آنهایی که اعتیاد دارند متاسفانه کم نیستند؛ به این نتیجه میرسد که اگر این کار رابکند صدایش چنین میشود.
این یکی از خطرات هست و باید بسیار مراقب بود.
و در پایان جلسه استاد حاج ماشالله عابدی همه را به شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن دعوت کردند و فرمودند: در راهپیمایی حضور پیدا کنیم تا خدا ما را ببیند، اینکه آمریکاو جنایتکاران و … ببینند جای خود، بیاییم تا خدا مارا ببیند که حضور داریم تا که الطافش شامل حال ما بشود.
تفسیر غزل حافظ:
خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
گشاد کار من اندر کرشمههای تو بست
مرا و مرغ چمن را ز دل ببرد آرام
زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست
هم از نسیم تو روزی گشایش یابد
چو غنچه هرکه دل اندر پی هوای تو بست
مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد
ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست
چو نافه بر دل مسکین من گره مفکن
که عهد با سر زلف گره گشای تو بست
تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال
خطا نگر که دل امید در وفای تو بست
ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست
بیت اول: یک معنی ظاهری دارد که می گوید خدا وقتیابروی تو را کشید( ابرویی که دل را باز میکند)، گشایش کار من را به یک ناز تو قرار داد( بایک اشاره تو گره کار من باز میشود) .
معنی دوم میگوید خدا شما راسبب گشایش قرار داد. شاید اشاره ای به فراز های به زیارت جامعه کبیره داشته باشد.
بیت دوم: آن کرشمه های تو دل من را برد و من هم شدم مثل بلبل،مدام به فکر شما هستم ، ناله میکنم، گریه میکنم.
در حالات شعیب پیغمبر داریم که آنقدر گریه کرد چشمش را از دست داد، خدا شفایش داد و دوباره در اثر گریه چشمش نابینا شد تا سه بار، خطاب رسید چرا اینقدر گریه میکنی، اگر از ترس جهنم هست تو را نمیبرم جهنم، بهشت برای تو، گفت خدایا من به شوق لقای تو گریه میکنم.
بیت سوم : از نسیم( باد خنک صبح گاهی) تو روزی ما گشایش پیدا میکند. مثل غنچه که باید نسیم صبح گاهی بوزد تا غنچه باز گردد،آنچنان که تو آنرا باز میکنی دل من را هم نسیم لطف و عنایت تو باز میکند.
بیت چهرم: گردش روزگار من را به اینکه گرفتار تو باشم راضی کرده، به این خوشم که گرفتار تو باشم.
همه چیز دست تو هست و تو باید عنایت کنی.
ببینید کسانی که غرق در خدا هستند و غرق امام زمان هستند، من و امثال من را مثل بچه و طفل میبینند. همانطور که یک بچه دلش خوش است به یک اسباب بازی و … هر کسی به فراخور حال خودش. مردان خدا ما را اینجوری میبینند، ببین طرف دلش را به خونه، ماشین،خاک، به دنیا، به وزارت ، به ریاست جمهوری، اگر خدا درش نباشد آنها میخندند. اگر بخاطر خدا باشد،خوب این تکلیف هست میشود عمر با برکت، انسان باید از خدا تقاضا کند که عمر بابرکت داشته باشد.
سلام
ممنون که جلسه این هفته رو گذاشتید
اگه امکان داره هر هفته رو بزارید تا کسایی که نمیتونن بیان استفاده کنن
در ضمن مطالبی که آقای مومن نژاد هم پخش میکنن بذارید
خدا قوت