شهیدی که مانند یوسف از معرکه “گناه” فرار کرد
تا شهدا – از مناطق عملیاتی، حسین خیری در جمع خادمین شهدای سازمان بسیج دانشجویی خراسان رضوی با بیان اینکه باید شهدا را شناخت تا از کرامات و شجاعت های آنها حرف زد، گفت: در حقیقت باید برخوردهای اخلاقی شهدا با خانواده و اجتماع را بشناسیم تا بتوانیم به حقیقت رسیدن آنها به چنین منزلتی پی ببریم.
وی ادامه داد: خواندن وصیت نامه های شهدا می تواند راهی برای رسیدن شما به کانال های موفقیت در زندگی باشد، به نحوی که دانشجویانی که در سفر راهیان نور به این رفتار عمل کرده اند تعهدات جدیدی در زندگی خود با خداوند و خانواده ایجاد کردند.
این راوی دفاع مقدس تعمق کردن به نسبت زندگی و خداوند را دارای اهمیت دانست و خاطر نشان کرد: روزی سلمان و ابوذر به میزان عبادت های خود در پیشگاه رسول خدا (ص) اعتراف می کردند. رسول خدا از سلمان پرسیدند تو در این ساعات چگونه عبادت کردی؟ سلمان گفت من تعداد زیادی از آیات قرآن را تلاوت کردم و چیزی حدود دو جز از قرآن را توانستم در این ساعات بخوانم، ابوذر در پاسخ به پیامبر (ص) گفت من چند آیه قرآن را مدام نگاه می کردم و نسبت به آنها تعمق و فکر قوی داشتم، به نحوی که می خواستم بدانم دلیل آوردن این آیات از سوی خداوند چیست؟ رسول خدا خطاب به آن دو فرمودند حضرت ابوذر بسیار مهمتر و عبادتش در درگاه خداوند مقبول تر واقع شده است زیرا تفکر در خصوص خداوند و حقانیت ایجاد جهان بسیار بالاتر از قرائت آیات قرآنی است.
خیری در ادامه با بیان اینکه من و دوستانم چهار نفر بودیم که به جبهه حق علیه باطل اعزام شدیم، گفت: از میان آن چهار نفر دو نفر به شهادت رسیدند. من و یکی دیگر از دوستان باقی ماندیم که اکنون که آن یکی به رحمت خدا رفته. این را می فهمم که چه خسرانی در دوران دفاع مقدس نصیب بازماندگان این جهاد فی سبیل الله شد.
این روای با بیان اینکه بهشت را به بها می دهند نه بهانه گفت: از میان ما چهار نفر شهید جواد نوقانی دارای خاطرات بسیاری است که اتفاقات صورت گرفته در زندگی این شهید، همیشه مرا را به تفکر وا می دارد.
وی ادامه داد: هنگامی که من نامه قبولی خود در ارتش را به جواد نشان دادم، او این برگه را پاره کرد و گفت ارتش اکنون فضای مناسبی برای حضور تو ندارد و با هم ثبت نام پایگاه بسیج را انجام و به جبهه اعزام شدیم.
خیری متذکر شد: در آن زمان من ازدواج کرده و دو فرزند داشتم، اما شهید نوقانی مجرد بود و این مرا آزار می داد، به نحوی که وارد عمل شده و او را برای ازدواج مجبور کردم. آنچه برای من جالب توجه است این بود که وی در برابر اصرار مادرش حاضر به عقد دختری که آنها انتخاب کرده بودند، شد، اما در جبهه راز این عقد را برملا کرد و به من فهماند که در حقیقت آن دختر را عقد نکرده و چون می داند در این عملیات به شهادت می رسد حاضر به بلاتکلیف کردن یک فرد دیگر نسبت به خود نیست.
این راوی دفاع مقدس با بیان اینکه در زندگی اگر بتوانیم در برابر گناه ها فرار کنیم خداوند درجات عبادات ما را بالاتر می برد، گفت: شهید نوقانی هنگامی که برای زیارت حضرت معصومه (س) به قم رفته بود از طرف یکی از دوستانش جهت اسکان به خانه ای دعوت می شود. هنگامی که وی وسایلش را در طبقه بالای خانه قرار می دهد، می بیند دوستش به سرعت از خانه بیرون رفته و پس از مدتی باز می گردد و می گوید من خانمی را جهت حضور با ما در خانه به اینجا دعوت کرده ام. در این هنگام شهید نوقانی برافروخته شده و می گوید ما برای زیارت حضرت معصومه (س) به اینجا آمده ایم و در حقیقت رزمنده هستیم. تو چگونه این کار را انجام داده ای. دوست وی خطاب به جواد می گوید عیبی ندارد، بناست یک بار این کار را انجام بدهیم و پس از آن توبه می کنیم ،مطمئن باش مشکلی پیش نخواهد آمد .شهیدنوقانی قبل از آنکه اجازه دهد حرف های دوستش به پایان رسد، در حالی که خود را نمی شناسد و بسیار نگران و مضطرب است، از پله ها بالا می رود . وسایلش را برمی دارد و در حالی که مدام امام زمان را بلند صدا می زند، از خانه تا راه آهن با گریه فرار می کند.
خیری ادامه داد: شهید نوقانی خود به من گفت از هنگامی که این ترک گناه را انجام داده ام، چنان شور و حالی در نماز به من دست می دهد که تا قبل از این در من چنین حالاتی وجود نداشت و گویا لبخند خداوند را در برابر آن اتفاق به وضوح می بینم. شهید نوقانی مانند حضرت یوسف (ع) از محفل گناهی که برای او در منزلی ترتیب داده بودند، آنچنان فرار کرد که به گفته خودش پردههای حجاب میان او و خداوند کنار رفت و به فیض شهادت نائل شد.
این راوی دفاع مقدس درپایان با بیان اینکه ترک گناه احترام والدین و خوش خلقی با آنان و خواندن نماز اول وقت راه های به سعادت رسیدن هر جوانی است، خاطر نشان کرد: در عملیات آخر میان من و شهید نوقانی قرعه کشی شد که کدام یک به عقب بازگردیم، زیرا شهید نوقانی باید برای انجام مراسمات پس از عقد به خانه برمی گشت و من نیز باید همسر بیمارم را جویا می شدم. در هر سه بار قرعه کشی نام من به عنوان کسی که باید بازگردد بیرون آمد و در هنگام خداحافظی شهید نوقانی به من گفت من می دانم که از این عملیات جان سالم به در نمی برم و به شهادت می رسم و به همین دلیل آن دختر مورد نظر خانواده ام را به عقد رسمی خود در نیاورده تا او بلاتکلیف من نباشد. هنگامی که من در منزل بودم خبر شهادت شهید نوقانی با تعداد بسیاری تیر که از نوک پا تا فرق سر او به عنوان تیر خلاصی زده شده بود، به ما رسید و من فهمیدم اگر انسان در راه خدا باشد، خداوند از اتفاقات آینده به او خبر می دهد.
منبع: تاشهدا
دیدگاهتان را بنویسید