دل نوشته

22 فروردین 1393 در 11:58ق.ظ

ازهمه کاربران محترم خواستاریم دل نوشته های خودراخطاب به حضرت ولی عصر(ارواحنالتراب مقدمه الفداء)در روزهای جمعه بامادرمیان بگذارندتاانشاالله درسایت به نمایش گذاشته شودضمن اینکه سعی می شوداین کاردرسایرمناسبت هاهم ادامه یابد باشدکه مرضی امام زمانمان وصاحب بیرقمان واقع شود…. لطفامطالب خودرادرقسمت دیدگاه بامادرمیان بگذارید

السلام علیک یا اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

در هــر دمــم هــزاران فریـاد انتظار است

یک لحظه بی تو بودن، یک عمر احتضار است

وقتــی تــو را نــدارم، بهتر که جان سپارم

این زندگی تباهی، ایـن عمـر انتحـار است

آنکــو قــرار دارد، کـی عشق یار دارد؟

عاشق بسان طوفان، پیوستـه بی قرار است

ای یاس باغ نرگس! باز آ که می‌کنم حس

بـی روی تـو زمانـه پاییز بی بهـار است

بی جلـوۀ تـو عالم تاریکتر ز گور است

وین مهر عالـم افروز شمع سر مزار است

عیسی کـه از نبـوت بـر خویشتـن نبالد

آرد نمـاز بـا تو، این اوج افتخـار است

ما دور کعبه گشتیم با اشک خود نوشتیم

ای زائریـن کعبـه! کعبـه جمال یار است

از هجـر یــار گفتیـم، از انتظـار گفتیـم

کو مرد انتظاری «یابن‌الحسن» شعار است

گیرم تـو غمگساری در بیـن مـا نـداری

ای نور دیده! ما را کی جز تو غمگسار است؟

میثم به دعوی عشق، مگشای لب که عاشق

یـا زیـر تیـغ قاتـل، یــا بر فـراز دار است

 

 

 

باز هم ای صبح جمعه آمدی مولا نیامد
صبح آمد ظهر شد مغرب رسید آقا نیامد
شب شد و خورشید کنعان ولایت را ندیدم
کور شد از گریه چشمم، یوسف زهرا نیامد
دشمنان با خنده می پرسند پس آقایتان کو؟
دوستان با گریه می گویند آمد یا نیامد؟
ما بدون او غریب و او میان ماست تنها
آن امام قرن ها مثل علی تنها نیامد
عمر ما با ناله یابن الحسن طی شد دریغا
منجی ما صاحب ما رهنمای ما نیامد
شیر حق خانه نشین، فرزند او در کوه و صحرا
قامت زهرا دو تا شد حجت یکتا نیامد
شاید او هم مثل جدّش سر میان چاه برده
پس چرا از چاه هم آوای آن مولا نیامد؟
دیده ام از اشک لبریز و دلم دریایی از خون
رفتم از دست و ز مولایم صدای پا نیامد
فتنه فرعون عالم گیر شد ای اهل عالم
کو عصا چون شد ید بیضا چرا موسا نیامد؟
سال ها و ماه ها و هفته ها بگذشت میثم
جمعه ها رفتند و آن مهر جهان آرا نیامد

 

 

 

حسن تو همیشه در فزون باد رویت همه ساله لاله گون باد
اندر سر ما خیال عشقت هر روز که باد در فزون باد
هر سرو که در چمن درآید در خدمت قامتت نگون باد
چشمی که نه فتنه تو باشد چون گوهر اشک غرق خون باد
چشم تو ز بهر دلربایی در کردن سحر ذوفنون باد
هر جا که دلیست در غم تو بی صبر و قرار و بی سکون باد
قد همه دلبران عالم پیش الف قدت چو نون باد
هر دل که ز عشق توست خالی از حلقه وصل تو برون باد
لعل تو که هست جان حافظ دور از لب مردمان دون باد

 

 

 

 

برهم زنید یاران این بزم بی صفا را
مجلس صفا ندارد بی یار مجلس آرا
بی شاهدی و شمعی هرگز مباد جمعی
بی لاله شور نبود مرغان خوش نوا را
ای هر دل از تو خرم پشت و پناه عالم
بنگر دو چار صد غم یک مشت بی نوا را
ای رحمت الهی! دریاب مفتقر را
شاها بیک نگاهی بنواز این گدا را

 

 

 

 

صبا! به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان، تو داده‌ای ما را
شِکَرفروش، که عمرش دراز باد، چرا تفقدی نکند طوطی شکرخا را؟
غرور حُسنت اجازت مگر نداد ای گل که پرسشی نکنی عَندلیب شیدا را
به خُلق و لُطف توان کرد صیدِ اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست سَهی قدانِ سیه چشمِ ماهِ سیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی به یاد دار محبانِ بادپیما را
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته‌ی حافظ سرودِ زُهره به رقص آورد مسیحا را

 

 

 

 

 

هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
مـا منتــظران اگــر بـخواهیم همه
امسـال همان سال فرج خواهد شد

ای که فصل آمدنت ، زیباترین فصل زندگانی است وحضورت، گویاترین پیام آشنایی.

ای که باب خدایی و واسطه فیض ، دریای رحمتی و بی کران مهر.

مارا دریاب

ما را دریاب که خوب می دانیم این ماییم که در غفلت به سر می بریم، در غیبت از خود و مولای عشق و شما حاضر ترین حاضرانید. این ماییم که پرده غفلت و زنگار عصیان ، چون خاری در چشمانمان غلتیده و مانع دیدار یارمان گشته است. این ماییم که معرفت شما را کسب نکرده وبدون شناخت ، بانگ عاشقی ویاری سر می دهیم. غافل از اینکه معرفت شما الفبای عاشقی است وبدون این مهم پا نهادن در میدان عشق ورزی کاری بس بیهوده است!

این، مائیم که شما را تنها در دعاهای ندبه و فرج و در آدینه ها که دلهایمان غرق دلتنگی است، یاد می‌کنیم ودر عرصه های دیگر زندگی ، در کار و ازدواج و تحصیل و هزاران هزار لحظه دیگر بدست فراموشی سپرده ایم.

پس ای مولای عشق! ما را دریاب!

برایمان دعا کن تا از غیبت به در آییم و زنگار غفلت را بزداییم. برایمان دعا کن تا جام معرفتت را سر کشیم و مضطر در پی‌ات باشیم. برایمان دعا کن که تنها شما را الگوی زندگی خویش قرار داده و از هرچه ناپاکی است! به دور باشیم.

آمین

اللهم عجل لولیک الفرج

(هادی افشارپور)

**************

ماازدیدار امام زمانمان محروم شده ایم.اما هیچکس ازاین تحریم صدایش در نمی آید.نه مذاکره ای! نه توافق نامه ای! نه تلاشی برای اعتمادسازی!ای به فدای غریبی تو مولا.

(هادی افشارپور)

*************

دفتر نوشته هایم را سفید می گذارم مولا جان بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد ……….

(هادی افشارپور)

 

 

 

 

 

باز هم ای صبح جمعه آمدی مولا نیامد
صبح آمد ظهر شد مغرب رسید آقا نیامد
شب شد و خورشید کنعان ولایت را ندیدم
کور شد از گریه چشمم، یوسف زهرا نیامد
دشمنان با خنده می پرسند پس آقایتان کو؟
دوستان با گریه می گویند آمد یا نیامد؟
ما بدون او غریب و او میان ماست تنها
آن امام قرن ها مثل علی تنها نیامد
عمر ما با ناله یابن الحسن طی شد دریغا
منجی ما صاحب ما رهنمای ما نیامد
شیر حق خانه نشین، فرزند او در کوه و صحرا
قامت زهرا دو تا شد حجت یکتا نیامد
شاید او هم مثل جدّش سر میان چاه برده
پس چرا از چاه هم آوای آن مولا نیامد؟
دیده ام از اشک لبریز و دلم دریایی از خون
رفتم از دست و ز مولایم صدای پا نیامد
فتنه فرعون عالم گیر شد ای اهل عالم
کو عصا چون شد ید بیضا چرا موسا نیامد؟
سال ها و ماه ها و هفته ها بگذشت میثم
جمعه ها رفتند و آن مهر جهان آرا نیامد

 

 

 

 

خیال سیر جمالت، طواف حسن خداست

ندیده هم، مه رویت، چراغ دیده ماست

قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت

که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست

تو غائبی و همه خلق در حضور تواند

کنار یار صدا میزنند یار کجاست

 

 

 

 

ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا

بر رخت نظاره‌ها را لغزش از جوش صفا

نشئهٔ صدخم شراب‌از چشم‌مستت‌غمزه‌ای

خونبهای صد چمن از جلوه‌هایت یک ادا

 

 

 

 

همچوآیینه هزارت چشم حیران رو به‌رو

همچوکاکل یک‌جهان جمع‌پریشان درقفا

تیغ مژگانت به آب ناز دامن می‌کشد

چشم مخمورت به‌خون تاک می‌بندد حنا

ابروی مشکینت از بار تغافل‌گشته خم

مانده‌زلف سرکشت ز اندیشهٔ دلها دوتا

رنگ خالت‌سرمه در چشم تماشا می‌کند

گرد خطت می‌دهد آیینهٔ دل را جلا

بسته بر بال اسیرت نامهٔ پرواز ناز

خفته در خون شهیدت جوش‌گلزار بقا

ازصفای عارضت جان می‌چکد گاه عرق

وز شکست‌ طره‌ات دل‌ می‌دمد جای‌ صدا

لعل خاموشت‌گر از موج تبسم دم زند

غنچه‌سازد در چمن پیراهن ازخجلت قبا

از نگاهت نشئه‌ها بالیده هر مژگان زدن

وز خرامت فتنه‌ها جوشیده از هر نقش پا

هرکجا ذوق تماشایت براندازد نقاب

گر جمالت عام سازد رخصت نظاره را

آخر از خود رفتنم راهی به فهم ناز برد

کیست گردد یک مژه برهم زدن صبر آزما

مردمک از دیده‌ها پیش از نگه‌گیرد هوا

سوختم چندانکه با خوی توگشتم آشنا

عمرها شد درهوایت بال عجزی می‌زند

ناکجا پروازگیرد بیدل از دست دعا

 

 

 

ای ز عکس رخ تو، آینه ماه                شاه حسنی و، عاشقانت سپاه

هرکجا بنگری، دمد نرگس                 هرکجا بگذری، برآید ماه

روی وموی تو نامه خوبی است         چه بود نامه جز سپیدوسیاه

به لب وچشم، راحتی و بلا                 به رخ و زلف، توبه ای و گناه

دست ظالم ز سیم کوته به                  ای به رخ سیم، زلف کن کوتاه

شاعر کسایی

 

دفتر نوشته هایم را سفید می گذارم مولا جان بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد ………

 

 

 

یابن الحسن

روزه هجر تو از پای بیانداخت مرا                  کی شود با رطب وصل تو افطار کنم

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

مولای من مهدی جان

روز جمعه، روز خودت، روز منتظرانت ، به سراغ حافظ رفتم تا با فالی دل شکسته و سینه زخمی ام را مرهمی باشم. میدانی چه آمد؟

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور…

ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤمﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ

دل ما غرقه به خون است بیا مهدی جان    غم زاندوه فزون است بیا مهدی جان

کربلا کعبه دلهای جهان بار دگر                                صحنه اتش و خون است بیا مهدی جان

ما به دل خونی خود خصم به خون ریزی خویش         عرصه عشق و جنون است بیا مهدی جان

بر سر عهد خدایی نظری چون مارا                           کار از عهده برون است بیا مهدی جان

وضع ما دلشده گان که تو بهتر دانی                           چند گوییم که چون است بیا مهدی جان

سید رضا موید

السلام علیک یا اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

حسن تو همیشه در فزون باد             رویت همه ساله لاله گون باد

اندر سر ما خیال عشقت                   هر روز که باد در فزون باد

هر سرو که در چمن دراید                در خدمت قامتت نگون باد

          چشمی که نه فتنه تو باشد                  چون گوهراشک غرق خون باد

      هر جاکه دلی است در غم تو             بی صبر و قرار و بی سکون باد

        قد همه دلبران عالم                         پیش الف قدت چو نون باد

هر دل که زعشق توست خالی          از حلقه وصل تو برون باد

لعل تو که هست جان حافظ              دور از لب مردمان دون باد

          به امیدروی دلدار،زآبروگذشتم      به هوای صحبت یار،زهای وهوگذشتم زسرشک چشم وخونابه دل نگاربستم      زخط عذاروخال لب ورنگ وبوگذشتم       سرآمدعمرفراق ووصال سرنرسید     بسی زشب سپری شدولی سحرنرسید

السلام علیک یا اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

برهم زنید یاران این بزم بى صفا را مجلس صفا ندارد، بى یار مجلس آرا

بى شاهدى و شمعى هرگز مباد جمعى بى لاله شور نبود مرغان خوشنوا را

اى کعبه حقیقت وى قبله طریقت رکن یمان ایمان عین الصفا صفا را

اى هر دل از تو خرم، پشت و پناه عالم بنگر دچار صد غم یک مشت بینوا را

اى رحمت الهى دریاب »مفتقر« را شاها به یک نگاهى بنواز این گدا را

      رحم کن بر ما سیه بختان،که با آن سرکشی          شمع در شب ها بدست آرد دل پروانه را     مهدی جان… آقای من میدانم، خوب میدانم که شایسته نعمت وجود تو نیستم، ولی یوسف زهرا امید به عطوفت و مهربانی و بخشش تو دارم. تو را به آبروی مادر غریبت زهرا(س) یاریم کن تا در این دنیایی که بی تو بودن افتخار است و هنر، با تو باشم، با تو بمانم و با یاد تو ترک دنیا کنم و بمیرم      ازنگاه کبوتران پیداست.ازخم کوچه یارمی آید آن روزکه بیایی،جهان برای خوشبختی ماتنگ است… ایمان دارم به فردایی که می آیی

8 پاسخ به “دل نوشته”

  1. هادی افشارپور گفت:

    هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
    بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
    مـا منتــظران اگــر بـخواهیم همه
    امسـال همان سال فرج خواهد شد

    ای که فصل آمدنت ، زیباترین فصل زندگانی است وحضورت، گویاترین پیام آشنایی.

    ای که باب خدایی و واسطه فیض ، دریای رحمتی و بی کران مهر.

    مارا دریاب

    ما را دریاب که خوب می دانیم این ماییم که در غفلت به سر می بریم، در غیبت از خود و مولای عشق و شما حاضر ترین حاضرانید. این ماییم که پرده غفلت و زنگار عصیان ، چون خاری در چشمانمان غلتیده و مانع دیدار یارمان گشته است. این ماییم که معرفت شما را کسب نکرده وبدون شناخت ، بانگ عاشقی ویاری سر می دهیم. غافل از اینکه معرفت شما الفبای عاشقی است وبدون این مهم پا نهادن در میدان عشق ورزی کاری بس بیهوده است!

    این، مائیم که شما را تنها در دعاهای ندبه و فرج و در آدینه ها که دلهایمان غرق دلتنگی است، یاد می‌کنیم ودر عرصه های دیگر زندگی ، در کار و ازدواج و تحصیل و هزاران هزار لحظه دیگر بدست فراموشی سپرده ایم.

    پس ای مولای عشق! ما را دریاب!

    برایمان دعا کن تا از غیبت به در آییم و زنگار غفلت را بزداییم. برایمان دعا کن تا جام معرفتت را سر کشیم و مضطر در پی‌ات باشیم. برایمان دعا کن که تنها شما را الگوی زندگی خویش قرار داده و از هرچه ناپاکی است! به دور باشیم.

    آمین

    اللهم عجل لولیک الفرج

  2. هادی افشارپور گفت:

    ماازدیدار امام زمانمان محروم شده ایم.اما هیچکس ازاین تحریم صدایش در نمی آید.نه مذاکره ای! نه توافق نامه ای! نه تلاشی برای اعتمادسازی!ای به فدای غریبی تو مولا.

  3. امیرحسین گفت:

    سلام علیکم ۀیا جلسه دعای توسل این هفته در تاریخ ۲/۲۰ قبل از اذان برقرار میباشد؟

    سلام علیکم بله ان شاء الله

  4. هادی افشارپور گفت:

    دفتر نوشته هایم را سفید می گذارم مولا جان بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد ……….

  5. محمد گفت:

    شعربسیارخوبی بودواقعا
    وضع مادلشدگان راکه توبهتردانی،چندگوییم که چون است بیامهدی جان

  6. مرتضی گفت:

    دوستان سلام
    من پشت سیستم هم که هستم گاهی اوقات میزنم از سایت مسجد شهدا فایل های صوتی حاج آقا و حاج مهدی رو گوش می کنم.
    اگه زحمتی نیست لطف کنید که روضه ها رو جدا کنید تا مورد استفاده قرار بگیره و من نخوام کل صوت رو گوش کنم تا به اونجا برسم
    نه اینکه مستقیم بره تو روضه حالا غزل باشه و بعدشم فقط روضه چون باید کل شب رو دانلود کنم تا فقط تیکه روضه اش رو گوش کنم

    التماس دعا
    یا علی

  7. سید علی گفت:

    سلام
    یاد این بیت شعر بخیر …
    صبا زلطف بگو آن غزال رعنا را ، که سر به کوه بیابان تو داده ای مارا …
    سال ۸۸ وقتی خواستم به سفر حج مشرف بشم حاج آقا این بیت شعر رو به من یادگاری دادند و گفتند : عرفات امام زمان (عج) قطعا هست ، این بیت شعر زبان حال ما به اون حضرته …

  8. افشارپور گفت:

    شب میلاد حضرت ارباب(ع) هیئت محبان حضرت سقا(ع) پایین منبر حضرت استاد عیدی میگریم از حضرت مولا(عج)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *