استاد اخلاق لازم است
گزارش توسط خبرگزاری عقیق :
پدر مرحوم ما خیلی شوق و ذوق داشتند و برای خودشان اشعاری می خواندند در حالی که سواد هم نداشتند. زیارت عاشورا و مناجات می خواندند و علاقه داشتند که من هم در این وادی وارد شوم.
پدرم من را به مجالس سینه زنی و قرائت قرآن می برد و تشویقم می کرد که قرآن بخوانم. مادر خدا بیامرزم هم خیلی چشم پراشکی داشت و خیلی هم برایم دعا می کرد.از جمله دعاهایی که می کرد زمانی بود که آقایان را بالای منبر می دید و از خدا می خواست که فرزندان ایشان هم در این راه بیفتند. من هم اگر چیزی داشته باشم از دعاهای پدر و مادر است.پدر بنده هم صدا و صوت داشت و صدای بنده هم بیشترش ارثی است و به طبع آنها صدایی دارم .
تا اینکه در کلاس حاج آقا جواد نامی شرکت کردم که ایشان ما را که کوچک بودیم جمع کرد و یک هیئتی راه انداخت که از عمر این هیئت پنجاه سال می گذرد؛ به نام هیئت محبان العباس که روی پرچم آن سال تأسیس ۱۳۴۵خورده است. ایشان هیئت را خودکفا بار آورد. خودشان منبر می رفتند و ما هم چند نفر بودیم که پای منبر می خواندیم.کم کم سینه زنی راه انداختند و ما وارد این وادی شدیم.
_ در این راه حتماً استادانی داشتید؟
این طور نبوده است که به طور مستقیم پای کلاس فلان مداح بنشینم و این توفیق را نداشتم. ولی در محافلشان از آنها استفاده می کردم. از محضر علمایی بهره می بردیم مانند مرحوم آیت الله حاج شیخ محمود تحریری که سالها در جلسات ما منبر می رفت و در منزلشان هم یک جلساتی داشت در روزهای چهارشنبه که خودشان پای چایی می نشستند و گریه می کردند و حال بکاء خیلی خوبی داشتند. شهید آشیخ محمود غفاری که ایشان هم از روحانیون برجسته ای بودند و از ایشان بهره های فراوانی بردم، نکاتی به من می گفتند و تذکراتی می دادند و گاهی شعرهایی می دادند و از شعرهای ایشان استفاده می کردم.حجت الاسلام محمد علی جاودان که از ایشان هم خیلی بهره می برم.به هر جهت بهره برداری من از در این وادی از این آقایان بوده است. از مداحان هم به طور غیر مستقیم بهره بردم.
-کسانی که شما نام بردید بیشتر اساتید اخلاق هستند. چقدر برای یک مداح ضرورت دارد که با یک استاد اخلاق مرتبط باشد؟
مسلماً ضرورت دارد و آدم هر چقدر گدای اینها باشد خوب است. به فرمایش امام علی(ع) که می فرمایند هر که یک راهنمای حکیمی نداشته باشد هلاک و نابود می شود. که فرمایش امیرالمؤمنین ملوک الکلام و کلام الملوک است.اگر بخواهد خود جوش و خود سر پیش برود هم خودش به سوی نابودی می رود و هم اطرافیانش را به گمراهی می کشاند.نه اینکه در یک برهه از زمان از محضر استاد استفاده کند و بعد جدا شود بلکه باید همیشه و در همه حال باید دستش در دست یک عالم و استاد ترجیحاً روحانی و مجتهد باشد والا به گمراهی می رود.
آن مداحی که هزار تا جوان پای منبرش می آیند خیلی نیاز دارد از کسی که دستش در دست امام زمان(عج) باشد بهره ببرد.و الا یک سری مشکلاتی که الان می بینیم در جامعه به وجود می آید. مسیرهایی را می روند که درست نیست و یک سری تبعات این چنینی دارد. بنابراین لازمه هر کاری داشتن استاد است.
در کسب و کارهای معمولی و فیزیکی اگر اشتباهی هم بشود صنعتی اشتباه ساخته می شود ولی در این وادی یک انسان خراب می شود اگر دستش در دست استاد نباشد.بنا به دامنه فعالیت باید استادهای مختلف در زمینه های مختلف به طور مثال در زمینه ادبیات، تاریخ، شعر به طور خاص و اخلاق داشته باشد.الان یکی از معضلات جامعه مداحی این است که کمتر تن می دهند که زانو بزنند و اشکالاتشان را برطرف کنند.
البته تلاش های زیادی در این راه شده که در رأس آنها خود مقام معظم رهبری بیش از سی سال و دیگران تلاش هایی را کردهاند.
_ اینکه یک جوان بیست و چند ساله، چند هزار نفر پای منبرش می نشینند و مشهور میشود به نظر شما چه مشکلاتی میتواند به بار بیاورد؟
اینکه آدم برای شهرت نباید کار کند. برای شهرت قدم برداشتن به اصطلاح دینی یک نوعی ریا است.کار را باطل می کند.کار باید برای خدا باشد. باید در جایی که احساس می کند طالب شهرت است کناره بگیرد.
زمانی مردم استقبال می کنند و شهرت به وجود می آید در صورتی که خودش دنبال این نبوده، در این صورت هم باید خیلی به خدا پناهنده شد. چون شهرت خیلی سخت است. در گذر از اسم شهرت آفت اندر شهرت است/ بلبل از شهرت به قید و بند محبوس است و بس.
بلبل چون مشهور است در قفس محبوسش می کنند تا برایشان بخواند.این که آدم در یک جمعیت برای خدا بخواند خیلی سخت است.بنابراین اول باید آدم از شهرت پرهیز کند و ثانیا اگر خدا خواست و مشهور شد خیلی به عنایت خدا نیاز هست و باید ارتباط خاصی با خدا برقرار کرد و مدام اظهار کند که من کسی نیستم و همیشه این را بگوید و فراموشش نشود.
اگر آدم مشهور نشود بهتر می تواند پیش برود ولی اگر مشهور شود هر کاری کند همه او را می بینند. بعضی آقایان مشهور را دیدم در حرم امام رضا(ع) که نمی توانستند خودشان زیارتنامه بخوانند به دلیل اینکه همه بهشان سلام می کردند و سرشان را پایین انداخته بودند و کسی زیارتنامه را برایشان می خواند. اینها موانع است. اهل علم و علما می گویند که تا وقتی که مشهور نشوی می توانی پیش بروی.مشهوریت مانند ترمز عمل می کند. بنابراین باید به خدا پناه برد.
_ شما به عنوان یک مداح برایتان فرقی نمی کند که پای منبر شما ۵ نفر باشد یا ۵۰۰ نفر؟
خدا رحمت کند آقای مطهری را که راجع به روحانیت یک طرحی داشت که خوب است یک مرکزی باشد روحانیت را از نظر مالی تأمین کند و آن روحانی بتواند آزادانه حرفش را بزند و تبلیغش را بکند و نگاهش به دست بانی نباشد. که خودشان هم این طور بودند. درجاهایی که لازم می دید تبلیغ کند می رفت.مداح هم این چنین است.
ما مداحان نباید در پاکت و پول بیافتیم. من شنیدم که متأسفانه بعضی از مداحان قبل از اینکه به جایی بروند طی می کنند و شماره حساب می دهند. که این پسندیده نیست. شما می گویید که محبوب من امام حسین(ع) است و از شما دعوت می شود که راجع به محبوبتان دم بزنید آن وقت شما مقدار پول تعیین می کنید که این ضد و نقیض است. شما برای محبوبتان که نباید مقدار تعیین کنید. اگر زمانی چیزی دادند و شما به عنوان هدیه می گیرید این ایرادی ندارد.
از طرفی بانی ها هم نباید زحمات مداحان را نادیده بگیرند. هر کدام یک وظیفه ای دارند. مداحان نباید که پول بگیرند و این ها هم باید زحمات را یک طوری جبران کنند و زیر بال و پرشان را بگیرند.البته یک نکته ظریفی است که بعضی از بزرگان ما می گویند حتی این را هم نباید بگیرند حالا ما پایین تر آن را در نظر می گیریم و می گوییم که اگر هدیه ای دادند آن را قبول می کنیم. ولی این که منبع درآمد باشد اصلاً خوب نیست.به خصوص جوان ها. ولی آن مداح مسنی که شصت سال است مداحی می کند آن حسابش جدا است. ولی آن جوانی که می خواهد مداح شود باید حتماً یک شغلی داشته باشد.الان با زمان قدیم خیلی فرق می کند. در زمان قدیم مداحان سواد آنچنانی نداشتند اگر چه آدم های پاک و وارسته ای بودند. اما امروزه بیشتر لیسانس و فوق لیسانس دارند و باید از مدرکشان استفاده کنند و محلی و کسبی و درآمدی داشته باشند.
_ در این سالها مجالس دعا و مناجات خوانی شما هم بسیار رونق دارد. با چه پیش زمینه ای وارد مناجات خوانی شدید؟
در زمان طاغوت ماه رمضان ها یک مجلس سحرها بود و آن هم مجلس آسید علی آقای میرهادی بود در مسجد امین که جمعیت زیادی در آن زمان نمی آمد و بعد ها که انقلاب شد کم کم شلوغ شد. آسید علی آقا میرهادی هم مداح به آن معنای امروزی که مثلاً از ما توقع دارند بخوانیم، نبود. مناجات و دعا می خواند و بعضی مواقع شعرهایی می خواند و یک دفترچه شعری داشت و معمولاً هم همان ها را هر سال می خواند. ولی آدم برجسته و وارسته ای بود و پیش محمد حسین زاهد می خوانده ولی ما نبودیم و ندیدم.به هرجهت تعزیه گردان مجالس دعا ایشان بود.
سال ۶۶ تهران موشک باران شد. شاید به خاطر اینکه موشک بخورد و خسارت به بار بیارد همه مجالس تعطیل شد.مجلس مسجد امین الدوله و مجلس حاج آقا مجتبی تهرانی هم تعطیل شدند. بعضی از رفقا آمدند و گفتند که چون مجالس تعطیل است شما بیایید مسجد شهدا یک دعایی بخوانید. اول مخالفت کردم ولی بااصرار و پافشاری آنها گفتم که زیرزمین بخوانم که اگر اتفاقی افتاد بگوییم که ما رعایت کردیم. وقتی به زیر زمین مسجد شهدا رفتم دیدم که خانواده ها آنجا را به عنوان پناهگاه انتخاب کردهاند و جمع شدهاند.
آن یک شب ادامه پیدا کرد تا اینکه کم کم موشک باران تمام شد.شاید نیمه ماه رمضان هم گذشته بود و گفتم که آسید علی آقا بیاید و بخواند ولی موافقت نشد و مجلس ادامه پیدا کرد. آسید علی آقا آن سال نیامد و سال بعد هم به رحمت خدا رفت. کم کم مجالس دیگر هم پا گرفت.
_ حاج آقا چقدر به دعوت هایی که می شوید جواب مثبت می دهید؟
از سالهای گذشته مجالسی بوده و الان هم احساس می کنم که خیلی زیاد است و فشار می آورد و بیشتر از آن هم نمی کشم. در طول سال مجالس خیلی زیادی دارم که خیلی از زمان سال را پر می کند.جاهای دیگر هم توانش را ندارم و اگر بخواهم جلویش را باز کنم خیلی وسیع می شود و مشکل پیش می آید.معمولاً جاهایی را که از زمان قدیم می رفتم همان جا را می روم.
_ در خانوادهتان هم کسی می خواند؟
بله پسرم هم الحمدلله می خواند. و الان جا افتاده . چون تحصیل کرده است، خوب می خواند، انتخاب شعرش خوب است،در زمینه دعا هم وارد است.خانواده ی من هم خیلی با من همراه هستند و یک عاملی که ترمز ایجاد نشد خانواده ام است.اگر هم من بخواهم سستی کنم آنها تشویق می کنند و خودشان هم می آیند این طور نیست که تصنعی باشد. گاهی خانواده و بچه ها را جمع می کنیم و روضه ای می خوانیم و گریه ای می کنیم. و یک چیز پذیرفته شده ای است در خانواده و خودشان هم اهلش هستند.
_ صحبتهایی درباره تاسیس دانشگاه مداحی شده است، شما در اینباره نظرتان چیست؟
دانشگاهی به آن معنا تا به حال تأسیس نشده ولی درصدد هستند. تا آنجایی که من می دانم حداقل دو گروه در صدد هستند. یک گروه هیئت رزمندگان است که در حال برنامه ریزی هستند. یک گروه هم تشکیلات حاج منصور ارضی است که آنها هم آن برنامه ها را به طریق دیگری جدا از دانشگاه انجام می دهند. آنها هدفشان این است که جنبه دانشگاهی پیدا نکند. آنها کارشان را پیش بردند و موافقت هایی هم گرفتند که در نهایت دیدند که زیر پوشش علوم با خواسته های آنها می روند به همین دلیل از آن جنبه کنار کشیدند ولی به طور کلاسیک فعالیت می کنند.
_ با دانشگاهی شدنش زیاد موافق نیستید؟
من با هر دو گروه همکاری دارم. ولی هیچکدامش به نتیجه قطعی نرسیده است. من همکاری را انجام می کنم تا ببینم به کجا می رسیم.این شیوه ای را که به طور خاص دانشگاهی نشود را بیشتر می پسندم.چون در وادی مدرک می افتد و رسماً مداحی منبع درآمدش مداحی می شود. و این متناقض است با اینکه می گوییم مداح نباید ممر درآمدش از مداحی باشد و این پسندیده نیست.
دیدگاهتان را بنویسید